فلات مرکزی ایران به خصوص محوطهی باستانی سیلک و دشت کاشان جایگاه ویژهای در مطالعات باستانشناسی ایران دارد.

فلات مرکزی ایران به خصوص محوطهی باستانی سیلک و دشت کاشان جایگاه ویژهای در مطالعات باستانشناسی ایران دارد. این منطقه دارای ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی خاصی میباشد که از قدیمیترین دوران مورد توجه جوامع انسانی بوده است. انسان پیش از تاریخ در طول دورهی استقرار در محوطهی باستانی سیلک، هنر، خلاقیت، شخصیت، موقعیت و منزلت اجتماعی خویش را با پوششی که بر سر و تن نهاده و گاه از خود دور ساخته ابراز کرده است. استفاده از پوشاک که از نمودهای فرهنگی در زندگی انسانها است در ادوار گوناگون تاریخ دچار دگرگونی شده و همواره دارای تنوع چشمگیر بوده است.
رشد سریع جمعیت، گسترش مبادلات تجاری، تخصصیتر شدن مشاغل، پیشرفت فناوری ابزارسازی، آشنایی با فلزات و فلزگری و تمرکز بیشتر بر تولید غذا و بهرهوری بیشتر از طبیعت و استقرار دایم در روستاها از جمله مهمترین شاخصهای فرهنگی دورهی یک تا سه سیلک محسوب میگردد.
در دورهی یک سیلک استقرار در روستاها و رَمهداری، زمینهی تولید الیاف و صنعت ریسندگی را فراهم میآورد. رَمهداری را باید به عنوان پایهی حیاتی در توسعه و تولید الیاف مورد توجه قرار داد. بسیاری از محققین پیشنهاد دادهاند که استقرار دایم و ساخت روستاها واکنشی به نیازی انسانی است که مهمترین این نیاز را رَمهداری، تامین میکرده و از جملهی آنها تولید منسوجات به واسطهی تولیدات چوپانی را در پِی داشته است.1
تولید الیاف، اهمیت رَمهداری را دربرداشته و صنعت مربوط به تولید منسوجات از جمله؛ پوشاک و پارچهبافی را در اقتصاد و توسعهی روستایی در هر دورهی روستانشینی را بیان میکند.
اما نیاز به بافتن و دوختن تنپوش از جمله نيازهای نخستين بشر بوده است، ولي اينکه در چه زماني تنپوش گياهي و سود جستن از پوست نباتات و حيوانات براي پوشش بدن، به صورت بافته شده و پارچه درآمده و بشر موفق به فراگرفتن فن بافندگي شده است، به درستي روشن نيست. در ايران همراه با ديرينهترين نشانههاي زندگي بشر، نشانهها و ابزارهايي از فن بافندگي به دست آمده که میرساند از چند هزار سال پيش مردمان ايران باستان، با فن ريسندگي و بافندگي آشنا بودهاند. یکی از این یافتهها «سردوک» است که نقش کاربردی و مهمی در ریسندگی و تولید الیاف داشته است. سردوکهای به دست آمده از کاوشهای باستانشناسی محوطهی باستانی سیلک نشانگر تلاش جوامع دورهی نوسنگی در بهبود روشهای ریسندگی است.
در کنار سردوکها سایر یافتهها چون دکمه، سوزن، پوشش مجسمهها و نقوش بر جای مانده روی سفال و مهرها نمایانگر وجود هنر و صنعت بافندگی در محوطهی باستانی سیلک از استقرار در این محوطه (هزارهی ششم قبل از میلاد) تا ترک این محوطه در هزارهی اول قبل از میلاد است.
محوطهی باستانی سیلک با دو تپه (شمالی و جنوبی) و دوقبرستان از مهمترین محوطههای باستانی شناخته شده در سطح ملی و جهانی است. این محوطهی ارزشمند جهانی، برای اولین بار در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷ میلادی توسط رومن گیرشمن، مورد کاوش باستانشناسی قرار گرفته و نتایج آن در دو مجلد چاپ شد که تا به اکنون یکی از منابع مهم درسی و پژوهشی برای دانشجویان باستانشناسی و تاریخ هنر است. بر اساس کاوشهای صورت گرفته، شش دورهی فرهنگی (دورههای یک و دو در تپه شمالی و دورههای سه تا شش در تپهی جنوبی و دو قبرستان) در این محوطهی جهانی از هزارهی ششم تا هزارهی اول قبل از میلاد شناسایی گردید. تسلسل دورهها و لایههای باستانی در این محوطه از اوایل هزارهی ششم تا هزارهی اول قبل از میلاد که تاریخ صنعت و هنر ایران چون سفالگری، فلزگری، معماری، بافندگی و... ایران را در طی پنج هزار سال به نمایش میگذارد دلیلی بر اهمیت جهانی آن است.
نساجی در سیلک:
یکی از مشکلات اساسی در مطالعهی الیاف این است که منسوجات در یافتههای باستانی به خوبی حفظ نشده و از بین رفتهاند بنابراین نمونههای اندکی از منسوجات و الیاف در بین لایههای مختلف آثار باستانی بر جای مانده است. با این توصیف مهمترین اسناد برای تاریخچهی تولید منسوجات، ابزار تولید مانند سردوکهای نخریسی است.
علاوه بر آثاری که صرفن دلیل وجود بافندگی هست مانند پارچه و ابزار بافندگی، آثاری چون دکمه، سگک، سوزن، مجسمهها، مهرها و سایرآثاری که به نحوی وجود لباس و جامه را بر پیکر انسان مجسم میسازد، منابع شناسایی صنعت، هنر بافندگی در سیلک میباشند. این منابع شناسایی شده در محوطهی باستانی سیلک عبارتند از:
1- مجسمه:
قدیمیترین اثر به دست آمده در خصوص پوشاک در محوطهی باستانی سیلک، دستهی استخوانی متعلق به دورهی یک سیلک (هزارهی ششم قبل از میلاد) است. دستهی آن، مردی را نشان میدهد که سر پا ایستاده است. رانهای او با خطوط اندکی نشان داده شده است. پاها به زحمت محسوس و از نیمرخ قابل رویت است. پوشاک این مجسمه را کلاه و شنل تشکیل داده است. شنل آن قطعه پارچه یا پوست مستطیلی شکلی است که به قسمت پایین بدن پیچیده شده است. جهت چرخش این شنل از چپ به راست است. محل برخورد دو لبهی این پوشاک را با یک ضخامت عمودی نشان دادهاند. این شنل حدود چهارده درز کوچک عمودی دارد. این آثار احتمالن نشاندهندهی چینهای پارچه یا پوست است که روی یکدیگر تابیده و نوعی کمربند را تشکیل دادهاند. طول کنونی این ابزار 128 میلیمتر است. به نظر میرسد طول اولیهی آن باید در حدود 180 میلیمتر بوده است.
این مجسمه تا کنون قدیمیترین پیکره کشف شدهی انسانی در ایران و بینالنهرین است.2
2- سردوک (ابزار نخریسی)
از قدیمیترین استقرار در محوطهی باستانی سیلک (دورهی یک) تا آخرین استقرار در این محوطه، سردوکهای ریسندگی با جنس و اشکال متنوع به دست آمده است که بیانگر رونق صنعت بافندگی در این محوطهی باستانی در کنار سایر صنایع (سفالگری، فلزگری و...) از هزارهی ششم ق.م تا هزارهی اول ق.م است.
بر اساس معیارهای بیان شده، سردوکها به عنوان دستهای از مصنوعات (دستساختهی انسان) هستند که عمدتن به صورت اشکال هرمی و یا کروی از گل پخته شده و یا از سنگ ساخته میشدهاند و به هیچعنوان نوع چوبی آنها به دست نیامده است. سردوکها دارای یک اهرم یا میله جهت چرخش بوده که میتوان ساختمان کلی آن را از دو قسمت سر و میله برای آن نام برد. به نظر میرسد این دسته یا اهرمهای چرخشی از جنس چوب بودهاند که از بین رفته و فقط سر سنگی و یا گلی پخته شده آنها به جامانده است.3 زمانی که مشخص شد، سردوکها باید در دستههای معناداری که تعیینکنندهی عمل ریسیدن و تولید پارچه است قرار گیرند، طبقهبندیها آنها را بر اساس تعیین ویژگیها و یا ترکیب ویژگیهایی که مشخصکنندهی کاربری سردوک است، انجام میگیرد. سردوکها بر اساس دو سیستم طبقهبندی میشوند که عبارتند از؛ 1- کل ظاهری سردوک: شکل ظاهری سردوکها نقش تعیینکنندهای بر نوع و نحوهی ریسیدن نخ ایفا میکند.
سردوک ها عمومن از جنس گل هستند که با دست به آن شکل و فرم داده و سپس برای استحکام بخشیدن به آنها در کورههای سفا لگری حرارت میدادهاند. نوع گلی (سفالی) آن دارای گونههای متفاوت و زیبایی هستند که دلیل آن نیز شکلپذیری آسان گل توسط دست بوده است. لبهی اینگونه سردوکها کمی نازک بوده و بدنهی اصلی آن دارای ضخامت میباشد که باعث دوران و چرخش در دور محور مرکزی میشده است.
سردوکها معمولن در اندازههای مختلف و کوچک ساخته میشدهاند و اندازهی ضلع چهار تا پنج سانتیمتر و ضخامت آنها سه سانتیمتر بوده و به راحتی در دست جای میگرفتهاند. عمومن شکلهای ثبت شده در منطقهی مورد مطالعه و البته در جاهای دیگر از کروی و نیمگویها و نیز مخروطها تشکیل شدهاند.
سردوکها ابزارهایی هستند که برای ریسیدن نخ مورد استفاده قرار میگیرد. از مطالعات و تحلیل سردوکهای نخریسی برای کسب اطلاعات در مورد نخریسی و دیگر مراحل فرآیند تولید منسوجات و برای شناخت بهتر کالاهای تولید شده، موقعیت تولید، رابطهی بین تولیدکننده و مصرفکننده و دیگر موضوعات مربوط به تولید منسوجات میتوان استفاده کرد. استفاده از اطلاعات گونههای مختلف و بررسی نوع سردوکهای نخریسی در یک سیستم مشخص برای تعیین، ثبت و مقایسهی الیاف تولید امری ضروری است. این سیستم لازم است ویژگیهای برجسته سردوکهای نخریسی، متغیرهایی که حدود پارامترهای تولید را در برگیرد. همچنین نوع طبقهبندی و اطلاعات سردوکهای نخریسی به صورت یکپارچه، امری ضروری و موثر در شناخت موارد تاثیرگذار در فرآیند تولید منسوجات است. سردوکهای نخریسی به طور مستقیم مشخصکنندهی فقط یک مرحله از تولید منسوجات – نخریسی- هستند. اما میتوان در زمینهی منسوجات از مفاد و موقعیتهای متعدد فرهنگی و آکادمیک ویژگیهای سردوکهای نخریسی را که به طور غیرمستقیم مشخصکنندهی دیگر مراحل تولید منسوجات است، تعیین نمود. به طور مثال وزن و ضخامت سردوک اغلب مشخصکنندهی ویژگیهای الیاف و نخ تولید شده میباشد. بنابراین سردوکهای نخریسی میتوانند در مورد مراحل مختلف تولید منسوجات، اطلاعاتی در اختیار ما قرار دهند. با در نظر گرفتن اطلاعات موجود در مورد دیگر جوانب تولید منسوجات، تصویری کامل را میتوان از تولید الیاف ارایه کرد.
در تمامی لایههای دورهی یک سیلک سردوکهای ساخته شده از گل خام یا پخته به شکل عدسی به دست آمده است. همچنین در نبود سردوک از تکه سفال نیز استفاده میشده است. کنارهی آنها دو بار تراشیده شده و سوراخی در وسط آن ایجاد شده است. در دورهی یک، تعداد زیاد سردوکهایی که از گل خام درست شدهاند نشانگر شناخت صنعت ریسندگی و بافندگی هستند.4
در دورهی دوم نیز مانند دورهی اول تعداد زیادی سردوک با اشکال متفاوت به دست آمده است. سردوکهایی چرخ مانند کمتر متداول بوده است رایجترین آن به شکل مخروطی و میوهی کاج است که قسمتی از آن خالی شده است. اینها بدون نقش هستند یا به رنگ سیاه یا قرمز رنگ شدهاند.
در قبرستان ب، داخل گورها و در کنار اشیاء دیگر نیز، دوکهایی با جنس گل پخته (شمارههای 5 و 6) در کنار متوفی قرار داده شده است.5
این مطالعات راههایی را برای تعیین سازماندهی تولید الیاف و نیز تاثیر عظیم تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر این تولیدات را فراهم میکند.
3- سوزن
قدیمترین سوزن به دست آمده از سیلک متعلق به دورهی یک لایهی شمارهی چهار است (هزارهی ششم قبل از میلاد) که سوراخ آن از طریق آهنگری درست شده است.
وجود سوزن از دورهی اول(لایهی شمارهی چهار) تا آخرین دورهی استقراری محوطهی باستانی سیلک میتواند یکی از ابزارهای مرتبط با دوزندگی و نساجی در دشت کاشان باشد. دورهی سوم سیلک نشانگر پیشرفت واقعی در صنعت فلزکاری است. از لایهی شمارهی چهار این دوره سوزنهای مسی به دست آمده است.6 این سوزنها بر دو نوع هستند:
الف: مقطع آنها گرد و دارای سر پهن چکش خورده و سوراخ دایرهای هستند .
ب: مقطع آنها گرد بوده و سوراخ سوزن با خم کردن نوک انتهایی سوزن به دست آمده است.
4- دکمه :
قدیمترین دکمه که تاکنون از کاوشهای محوطهی باستانی سیلک به دست آمده متعلق به دورهی دوم سیلک و از جنس مس است. از دورهی سوم سیلک نیز، علاوه بر سردوک دو عدد دکمه از جنس نقره (ورقههای نازک نقره چکش کاری شده) به دست آمده است که نیمرخ محدب و حلقهی کوچکی دارند.5 علاوه بر این، مهرهایی به شکل دکمه نیز در کنار سایر اشیا از دورهی سه سیلک به دست آمده است.
در گورستان ب در داخل قبور دکمههایی به اندازههای مختلف به صورت برجسته و برآمده به دست آمده است. قسمت درونی آنها به صورت مقعر و دارای یک سوراخ مرکزی است. از نظر جنس، دکمهها به 3 گروه تقسیم می شوند:
- خمیرشیشه.7
- صد
|
ف.8
- استخوان.9
- مفرغ
|
.10
- نقره
|
.11
پلاک کمربند و سگک:
علاوه بر سردوک و دکمه تعدادی سکگ کمربند نیز از داخل قبور قبرستان ب به دست آمده است. این قلاب از جنس مفرغ و به شکل مشبک و به طول شانزده سانتیمتر ساخته شده است
پارچه:
در دورهی چهار سیلک در کنار تدفین (قبر شمارهی 2) یک آینهی مسی به دست آمده است که بر روی آن اثر پارچه باقی مانده بود (شکل 6 و 7). در قسمت زیرین آینه به ویژه در سمت راست آن، آثار پارچهی بسیار فرسوده شامل 8 تا 9 رشته در هر سانتیمتر در هر دو جهت، یکی از رو یکی از زیر، به چشم میخورد. این پارچه در دو جهت کاملن مساوی از رشتههای به هم تابیده تشکیل شده است. احتمالن جنس پارچه از کتان است. ضخامت هر یک از رشتهها 15/0 میلیمتر و ضخامت بافت حدود 27/0 میلیمتر است
|
.
نقش پارچه (بافته) بر روی سفال:
در میان سفالهای سطحی به دست آمده از تپهی جنوبی سیلک تعدادی قطعه سفال از دورهی سوم سیلک وجود دارد که آثار پارچه به طور خیلی واضح بر روی آنها نقش بسته است. همچنین در طی گمانهزنی باستانشناسی به منظور تعیین حریم محوطهی باستانی سیلک در سال ۱۳۹۵ یک توکن (نوعی اشیای حساب در دورهی پیش از تاریخ) به دست آمد که بر روی آن نقش پارچه نقش یافته است که از شش هزار سال پیش (هزارهی چهارم پیش از میلاد و دورهی سوم سیلک) هنوز باقی مانده است.
نقوش :
مطالعهی نقوش انسانی روی سفال و مهرهای به دست آمده از محوطههای باستانی اطلاعات ارزشمندی از دوران باستان از جمله پوشاک به دست میدهد. بر اساس نقوش بر جای مانده از تمدن گورستان ب مردان سیلک در این دوره لباس کوتاه بالای زانو میپوشیدند و شلوارهایشان چسبناک است.13 نقوش روی مهرهای استوانهای که با مضامین مذهبی هستند لباسها بیشتر به شکل جامههایی بلند و تا حدی گشاد است.
منابع:
1- Danti, Michael, 2000, Early Bronze Age Settlement and Land Use in the Tell es-Sweyhat Region, Syria, University of Pennsylvania
2- مرتضی حصاری-مصیب امیری-مجید محمدیارلو- خلیل الله بیک محمدی . بهار و تابستان1392. بررسی، طبقه بندی و مقایسه سردو ک های دوره مس- سنگی چارآرو(حوضه ی رودخانه ی سیمره، لرستان.مجله پژوهش های باستان شناسی ایران.شماره 4 دوره سوم..صص77-96.
3 تا 13- رومن گیرشمن.1379.سیلک کاشان-ترجمه اصغر کریمی.جلد یک و دو.انتشارات سازمان میراث فرهنگی.تهران.
-Kouchoukos, Nicholas, 1998 Landscape and social change in late Prehistoric Mesopotamia, Yale University.
- McCorriston, Joy, 1997, Fiber revolution: textile extensification, alienation, and social stratification in ancient Mesopotamia. Current Anthropology 38(4):517-549
- Wilkinson, T.J., 2000, Settlement and land use in the zone of uncertainty in upper Mesopotamia. In Rainfall and Agriculture in Northern Mesopotamia. R. Jas, ed. Pp. 3-35. Leiden: Nederlands Historisch-Archaeologisch Instituut te Istanbul.
- Zeder, Melinda, 1998, Evironment, economy, and subsistence on the threshold of urban emergence in northern Mesopotamia.Bulletin of the Canadian Society for Mesopotamian Studies 33:55-67.
نظرات کاربران