«عامیانگی» اغلب در پیوند با «محتوا»ی ذهنی آدمها قابل تعریف است اما «عوامانگی» یک «شیوه» و «سبک» رفتاری است.

بین «عامیانگی» و «عوامانگی» یک تفاوت بسیار مهم وجود دارد. آدم «عامی» با آدم «عوام» یکی نیست. «عامیانگی» اغلب در پیوند با «محتوا»ی ذهنی آدمها قابل تعریف است اما «عوامانگی» یک «شیوه» و «سبک» رفتاری است.
آدم «عامی» یکی از هزاران و میلیونها مردمی است که زندگی روزمرهی خود را (به تناسب مکان زیست و وضعیّت طبقاتی خود) در سطح و کیفیت فرهنگی کم و بیش مشابهی میگذرانند، زیاد اهل تدقیق و تامّل در سطوح بالاتر یا مسئولانهتر اندیشه و اعتقاد نیستند، به تبع وضعیت حاکم سرمایهداری مصرفی، اغلب تحت تاثیر تبلیغات رایج فرهنگی هستند، اغلب سرشان به کسب و کار و زندگی شخصی خود گرم است و به همان هم حساسیّت دارند، یعنی زندگی و معنای زیستشان معمولاً گرفتاریهای روزمره و منافع شخصی یا گروهیشان است و هرچند معمولاً به حقوق دیگران تجاوز نمیکنند یا به آن چشم ندارند، اما در دفاع از حقوق دیگران تلاش هم نمیکنند. آدم «عامی» ممکن است شخصیت بسیار مهربان یا متینی داشته باشد یا نداشتهباشد. عصارهی وجودی آدم «عامی» دغدغههای شخصی و ارجحدادن منافعی است که فکر میکند به «او» تعلق دارد: از قبیل منافع خود و خانواده یا محله و شهر و کشورش، عشیره و مذهب و طبقهاش، و...
امّا آدم «عوام» یک شلتاقچی حرفهای است. «عوامیگری» یک شیوهی رفتار و نمود اجتماعی است و ربطی به اعتقادات آدمها ندارد. آدم «عامی» اغلب به محدودیّتهای خود آگاه است یا دست کم ادعای بزرگی ندارد اما آدم «عوام» هرگونه اصالت اندیشه و منش یا تلاش روشنفکرانه یا عدالتطلبانه را تحقیر میکند. او دشمن روشنفکران و اندیشمندان و منتقدان است، چرا که نه حوصله و توان فهم آنها و نقد یا همراهی آنها را دارد و نه شرافت پذیرش محدودیتهای خود را. او هوچیگر است و به راحتی میتواند دانشمند یا پژوهشگری را که صاحب دهها کتاب و صدها مقاله است در چند جملهی مبتذل به لجن بکشد و طلبکار هم دربیاید. او در هر بحث پیچیده یا گستردهای (که طبیعتا فهم یا مشارکت در آن از توان او خارج است) به یک نکتهی بسیار بیاهمیت بند میکند و به آن پر و بال میدهد تا کل بحث را منحرف کند و به ابتذال بکشاند. «عوامیگری» اغلب ربطی به تحصیلات ندارد و حتا دارندگان عالیترین تحصیلات هم ممکن است «عوام»باشند، اما آدم «عامی» (در زمینهی مورد اشاره) اغلب تحصیلات یا تخصص بالایی ندارد و ادعایی هم در این زمینهها ندارد. بنابراین یک آدم بیسواد بیادعا یک آدم «عامی» است، اما یک آدم بسیار باسواد اما هوچیگر و سفسطهباز یک «عوام» است.
هر کسی با هر تخصص و سواد و پایهای ممکن است در زمینههایی که «بلد نیست» یک «عامی» باشد امّا هر کسی یک «عوام» نیست. «عامیانگی» یک وضعیّت نسبی محتوایی است و میتواند در موقعیتها و زمینههای مختلف به هر انسانی قابل اطلاق باشد، اما «عوامیگری» یک «لاتبازی حرفهای» است و البته کار هر کسی نیست: کار «لات»ها و مزدوران ست.
نظرات کاربران