محراب معروف زرینفام مسجد عمادالدین میدان سنگ کاشان که رقم الحسن عربشاه را داشته است، سیر و سرگذشت شگفتانگیزی داشته است.

محراب معروف زرینفام مسجد عمادالدین میدان سنگ کاشان که رقم الحسن عربشاه را داشته است، سیر و سرگذشت شگفتانگیزی داشته است. این محراب که در سدههای 19 و 20 میلادی به عنوان یک اثر هنری بسیار باارزش به نقاط مختلف اروپا برده میشد، حالا اثر شاخص و برجسته موزه هنر اسلامی برلین است و در اوایل سده 21 میلادی برای طرح جلد کتاب بسیار مطرح و شناخته شده هنر اسلامی قرون میانه برگزیده شد.
این محراب، پیشتر در دوره قاجار و در سال 1897 به یک مجموعه شخصی در ویمبلدون لندن منتقل گشت. سپس در 1972 به دپارتمان هنر اسلامی «موزههای ایالتی برلین» فروخته و در 1945 به عنوان غنیمت جنگی به اتحاد جماهیر شوروی برده شد. این اثر در سال 1958 به موزه مزبور بازگردانده شد؛ جایی که آن زمان دیگر برلین شرقی در «جمهوری دموکرات آلمان» بود و در حال حاضر نییز پایتخت «جمهوری فدرال آلمان» است.
چنین سفر دور و دراز اشیاء و آثار هنری یدر طول زمان، و از میان کشور و شرایط خاص، منحصر به هنر ایران یا دوره جدید نیست. محراب کاشان، مصداقی است از سه پدیده حول مساله انتقال و واگذاری آثار فرهنگی و هنری که در سدههای نوزدهم و بیستم خاص و منحصر مینماید؛ جابهجایی عظیم دستساختهای تاریخی غیر فرنگی به اروپا و غرب در بازاری رو به رشد برای مجموعههایی شخصی و عمومی که تحت تاثیر ـ اغلب مستعمراتی ـ آن دوره است؛ جابهجایی عناصر بزرگ معماری (که محرابی با آن ابعاد را نیز شامل میشود) گاه یکسر متفاوت از جابهجایی آثار کوچک منفرد هنری، و اکتساب و گزینش آثار و اشیایی از ایران که در خدمت پیریزی و ایجاد تصویر و تصوری ذهنی غرب از هنر ایران بوده باشد ـ پیزی که بعدها در خود ایران هم پذیرفته میشد، مثل آنچه در اثر تاثیرگذار «سیری در هنر ایران» که نخستین بار در سالهای 39 ـ1938 منتشر شد، متجلی است.
کاربرد محراب در مسجد میدان
محراب کاشان، یکی از شش محراب بزرگ زرینفام برجامانده از ایران سدههای میانه است؛ و دو نمونه دیگر هم وجود دارد که به صورت چند تکه یا قطعه قطعه شناخته میشوند. این ثر را «بزرگترین و زیباترین» خواندهاند. در حالی که صفت اول را نمیتوان صحیح پنداشت، اما میتوان به راحتی با مورد دوم که به واسطه کیفیت و رنگهای متعادل و لطیف آن تصدیق میشود موافق بود.
از 5 نمونه دیگر محرابهای کامل زرینفام در ایران، سه مورد مربوط به حرم امام رضا(ع) در مشهد است که در موزه همانجا نگهداری میشوند، یک مورد مربوط به امامزاده یحیی ورامین بوده که در «بنیاد دریس دوک« هونولولو جای گرفته و یک مورد هم مربوط به مقبره علیبن جعفر در قم میشود که در دپارتمان اسلامی موزه ملی تهران قرار دارد.
محراب کاشان برای کدام بنا بود؟
محراب زرینفام کاشان برای کدام بنا ساخته شده بود؟ گنبدخانهای که این محراب، زینت بخش دیوار قبلهاش بوده متعلق به مسجدی است که حدود دو و نیم قرن بعد بنا شد. صحن مسجد که شامل گنبدخانه هم میشود، کتیبهای در درگاه خود دارد که تاریخ 868 هـ.ق را نشان داده و به نام میرعمادالدین محمود الشیروانی است ـ یعنی شخصی که دستور ساخت این بنا را بعد از بازگشت از حج دادـ مسجد بخشی از مجموعهای بود که بر گرد یک میدان در مقابل آن قرار گرفته بود. این مجموعه شامل یک خانقاه، بیمارستان، کاروانسرا و ساختمانی با یک ساعت مکانیکی بود. یک کتیبه از جنس کاشی معرق روی ستونی در ضلع جنوب غربی صحن مسجد، تاریخ یک سال پیش از کتیبه درگاه را نشان میدهد، و وقفنامهای مربوط به این مجموعه، 9 سال بعد از آن را. منبر گنبدخانه به سبک تیموری و با کاشی معرق پوشانده شده و به تاریخ 872 هـ.ق مرتبط است.
ارزش فزاینده محراب
جین دیولافوا ـ جهانگرد فرانسوی ـ معمولا به عنوان نخستین ناظر مدرنی شناخته میشود که در سفرنامه خود (1887) گزارشی درباره محراب زرینفام کاشان ارائه داده است. تهیه تصویری بزرگ و پر ابهت از محراب در این سفرنامه و همچنین نشریات انگلیسی زبان بعدی، خود زمینه ساز شناخت و ارزیابی بینالمللی این محراب در میان افرادی شد که به هنر ایران علاقهمند بودند. و از این میان ـ بالاخص ـ آثار زرینفام، به اشیای بسیار ارزشمندی در مجموعههای اروپاییای که در نیمه دوم سده نوزده شکل گرفته بودند بدل گشتند. در میان ناظران ایرانی نیز آگاهی و شناختی از محراب کاشان و آثار زرینفام وجود داشته است. چنانچه ضرابی در کتاب خود درباره تاریخ کاشان که در سال 1288هـ.ق به اتمام رساند، درباره کاشیکاریهای باشکوه به کار رفته در مسجد، یادداشتهایی برجا گذاشته است. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ـ عالم و مورخ ـ نیز در گزارشهایش از سرزمین ایران که در سال 1879 به اتمام رسید، از یک منبر و محراب یاد میکند. و به همین ترتین در سال 1881، عبدالغفار ـ سیاح ـ این محراب را به عنوان اثری که ارزش دیدن دارد ستوده است. نخستین فرد اروپایی، پیش از دیولافوا، که درباره این محراب اطلاعاتی را در اختیار گذاشته، «استینتن» بریتانیایی در سال 1879 است؛ هر چند وی مشاهداتش را چیزی بیش از 40 سال بعد منتشر کرد. به گفته او، این محراب در آن زمان کاملا سالم بوده در حالی که دو سال بعد و در حین اقامت دیولافوا، بعضی از کاشیهای آن گم شده بودند. ناظران بعدی که در آنجا از این محراب بازدید کردهاند، عبارتند از: سیاح بریتانیایی، جورج کرزون در 1889 ( «محرابی باشکوه با بدلهای چینیِ برجسته و لعاب دیده») و آلبرت هوتوم شیندلر که مدت مدیدی در ایران اقامت داشت («محرابی با کاشیهای قدیمی زیبا»). اما زمانی که یک مورخ هنر آلمانی به نام فردریش زاره در سال 1900 از کاشان بازدید به عمل آورد، خاطرنشان کرد که این محراب را از جای خود برده بودند. او میگوید:«یک تلگرافچی ارمنی، از آن محراب صرفا تعداد معدودی کاشی به من نشان داد.»
نحوه خروج محراب از کاشان
جِی.آر.پریس ـ اهل انگلستان ـ کسی بود که این محراب را به دست آورد و آن را به انگلستان فرستاد. در این رابطه تاریخ متقنی ذکر نشده است اما از توضیحات فوق معلوم میگردد که موضوع باید در سال 1900 اتفاق افتاده باشد. بر اساس یادداشتی روی کارت قدیمی سیاهه و موجودی در موزه برلین، این محراب در سال 1897 از جای خود برده شده است. برداشتن و قطعه قطعه کردن چنین اثر کاشیکاری شده تاریخی و بزرگی که به دیوار قبله متصل شده بود، باید رویدادی مهم در کاشان تلقی شده باشد. محل و موقعیت این اثر در مرکز پرتردد بازار در یک میدان و همچنین مرمتهای زیاد به هزینه 700 تومان در سال 1877، قویا حاکی از آن است که این مسجد در آن زمان مورد استفاده بوده. از این رو برداشت و جابهجایی محراب نمیتوانسته بدون جلب رضایت مسئولین مسجد و وقف آن، و همین طور مقامات شهر، صورت گرفته باشد.
به نظر میرسد که حتی کاشیهای پیشین این محراب هم به نفع خریداران علاقهمند ناپدید گشته بودند و فکر فروش خود آن هم سر زبانها بوده است. در 1299هـ.ق عبدالغفار نجمالملک در سفرنامه خود با ابراز تاسف گزارش داده که ممکن است محراب را به قیمت گزافی به اروپاییان بفروشند.
«کاشیهای برجسته و معرق خوب در محراب مسجدی دیدم خیلی تماشایی و معتبر است و فرنگیها همان را اقلا دوهزار تومان میخرند و حیف است آن را به هر تدبیر باشد خواهند برد»
اظهارات انگلیسیها که بعدها در نشریات مربوط به رونمایی سال 1913 از این محراب به عنوان بخشی از مجموعه پریس صورت گرفت، جنبه پوزشطلبانه نداشت. آنها بیستر بر نمایش تصاحب و بردن محراب از مسجد به انگلستان متمرکز شدند تا آن را به عنوان اقدامی علیه سرقتهای مداوم بدانند. جای تردید است که ایرانیانی همچون عبدالغفار با چنین نظری موافق بوده باشند. نویسنده مقدمه کاتالوگ نمایشگاه 1913 مجموعه پریس، وی را به خاطر جستوجوی کاشیهایی که پیش از تصاحب محراب، برداشته شده بودند ستوده و این گونه اظهار کرده است:
«شمار زیادی از کاشیهای تشکیلدهنده این محراب مخفیانه برده و بعدها توسط آقای پریس، کاشی به کاشی، محفوظ داشته شد تا اینکه دست آخر نگهبان مسجد مجبور به رها کردن مابقی آنها و مهمترین بخش قاب شد. مذاکرات برای این مقصود، حدود 20 سال به طول انجامید.»
محراب به انگلستان رسید
جان ریچارد پریس، در سال 1868 به ایران سفر کرد و در خدمت «دپارتمان تلگراف» هند و اروپایی درآمد. او در سال 1891 کنسول بریتانیا در اصفهان شد و از سالهای 1900 تا 1906 نی در سمتِ ژنرال کنسول بود تا همان سال بازنشست شد و به لندن بازگشت. پریس در طول اقامت طولانی خود در ایران، اشیای هنری بسیاری در همه زمینهها از این کشور جمعآوری کرد و مثل خیلی از خارجیها مجذوب آثار و سفالینههای زرینفام بود. این مجموعه به صورت ذره ذره و تدریجی به اقامتگاه برادرش سرویلیام پریس در گاتیک لاج ویمبلدون ارسال میشد. گفته میشود که در پایان کار، تعداد این آثار و اشیاء چیزی حدود هزار قطعه شده بود.
آثار موجود در مجموعه را که شامل محراب زرینفام کاشان هم میشد، برای نخستین بار در سال 1905 به عموم مردم بریتانیا نشان دادند، یعنی زمانی که این آثار به موزه «ساوت کنزینگتون» لندن قرض داده شد. اشیای سفالین موجود درمجموعه پریس، به جز محراب زرینفام آن، در نمایشگاه « بدل چینی ایران و خاور نزدیک» در انجمن هنرهای زیبای برلینگتن (1907) نیز در معرض دید قرار گرفت.
از بازار کاشان تا موزه برلین
محراب زرینفام کاشان بار دیگر تغییر مکان یافت؛ این بار از انگلستان به برلین آلمان. زمانی که «زاره» در سال 1927 آن را برای بخش هنر اسلامی در موزه ایالتی تهیه کرد. این دپارتمان زمانی که در 1904 تاسیس شد، یکی از نخستیننهادهای موزهای به شمار میرفت که به طور ویژه برای نگهداری و مطالعه آثار هنر اسلامی یا آثار هنری کشورهای مسلمان اختصاص داده شده بود. این بخش ابتدا « دپارتمان ایرانی ـ اسلامی» نام گرفت، چرا که مجموعه اولیه آن، بازتابی از علایق هنر ایرانی و اشیای امانت گرفته شده نخستین مدیر آن، یعنی زاره بود. ولی در حال حاضر «موزه هنر اسلامی» نام دارد و شامل یکی از غنیترین مجموعههای هنری پیش از مدرنِ سرزمینهای اسلامی در دنیا است.
زمانی که زاره به کاشان سفر کرد، محراب زرینفام در جای خودش نبود. او این اثر را نخستین بار در سال 1910 هنگام بازدید از اقامتگاه پریس در انگلستان دید. زاره و پریس در 1912، یعنی یکسال پیش از نمایشگاه حراجی وینسنت رابینسون و کمپانی، چندی نامه با یکدیگر ردوبدل کردند. به هر حال محراب پس از آن به مدت 14 سال تمام بدون آن که کسی به دستش آورد در حراجی باقی ماند. این موضوع با توجه به کیفیت و نایابی کار و اینکه این اثر بیشک اثر کلیدی مجموعه پریس بوده شگفتآور است. جنگ جهانی اول تنها یکسال پس از برگزاری نمایشگاه به وقوع پیوست و از سال 1914 تا 1918 ادامه یافت. سالهای پیش رو، سالهای آشوب و تلاطم سیاسی و اقتصادی بود. اما با وجود این، زاره طرح خود را برای به دست آوردن محراب دنبال کرد. قیمتی که او و وینسنت رابینسون و کمچانی نهایتا در سال 1927 بر سرش به توافق رسیدند، قابل توجه بود: 6900 پوند، معادل 138000 مارک. زاره برای فراهم کردن این پول، راه درازی در پیش داشت و در این میان به یک نامه درخواست رسمی به وزارت علوم، در خصوص نایابی محراب زرینفام کاشان به بحث پرداخت.
با در اختیار گرفتن این اثر بار دیگر محراب زرینفام مسجد میدان کاشان، از فضا شخصی به میان عموم منتقل و به بخشی از عرصه رونمایی موزه در دپارتمان هنر اسلامی برلین تبدیل شد. در طی جنگ جهانی دوم (1945 ـ 1939) تمام موزههای برلین تعطیل شدند و دارایی و آثار آنها به اماکن امن منتقل گشت. با این حال، دپارتمان اسلامی از بمبارانهای هوایی متحمل آسیبهای زیادی شد. محراب کاشان در این بحبوحه جان سالم به در برد؛ اما مثل خیلی از آثار هنری دیگر به عنوان غنیمت به اتحادیه جماهیر شوروی برده و سالیان سالدر انبار نگهداری شد. بالاخره این محراب در پاییز سال 1958 به آلمان شرقی بازگردانده شدند. محراب کاشان این بار در اتاق 13 ( اتاق ایران) که برای هنرهای ایرانی مربوط به سدههای 13 و 14 میلادی اختصاص یافته بودبه نمایش درآمد.
نظرات کاربران