,,

برخی از موضوعات چنان تاریخ‌مند و سن و سال دارند که هر چه عقب‌تر بروی به‌عوض رسیدن به ریشه‌ها سرشاخه‌ی دیگری سر می‌زند

جنگ، خون است

جنگ، خون است

در باب جنگیدن

برخی از موضوعات چنان تاریخ‌مند و سن و سال دارند که هر چه عقب‌تر بروی به‌عوض رسیدن به ریشه‌ها سرشاخه‌ی دیگری سر می‌زند و موضوع جلوه و معنای دیگری پیدا می‌کند.  

جنگ و نبرد ازجمله موضوعات عقبه داری است که شاید تبارش به اولین‌ها برسد . آغاز یک جنگ بزرگ جز اساسی از متون مقدس و طومارهای اساطیری است . در این فرصت به چند جنگ بزرگ اساطیر هندواروپایی اشاره می‌کنم. گیلگمش؛ ایلیاد و ادیسه؛ مهابهاراتا و شاهنامه هرکدام روایان جنگ‌های بزرگ‌اند.

نبرد خدایان با الهه‌ها و ایزدان، ایزدان با نیمه خدایان و انسان‌های فانی؛ تا زمانهٔ افول از آسمان  و تقابل انسان‌های فانی که به همراهی خدایان انجام‌شده تا جنگ‌ها همیشه مقدس باشد و کشته‌گانی را راهی بهشت و جهنم کند.

‌ داستان‌هایی که ایزدان با شگفتی می‌آفرینند تا قهرمان زاده شود  و بالغ شود و بجنگد و همیشه پیروز باشد و افتخار بیافریند. در شاهنامه رستم هم‌زمان با اولین جنگ‌های ایران و توران متولد شد. فردوسی با رستم؛ بخشِ پهلوانیِ شاهنامه را ساخته‌وپرداخته؛ با بزم و رزم‌های توأمان گُردان و پهلوانان ایران‌زمین، همان خیالِ خوش و آرزویِ محالِ ایرانیِ زیرِ سلطهٔ خلفای عباسی که از کاخِ بلندِ زبانِ فارسی سر بر‌کشید؛

در شاهنامه جنگ به بهانه‌های بسیار است اما جنگ بزرگ به بهانه کین‌خواهی سیاوش است. شاهزاده بی‌گناه که  خونش به ناحق ریخت و کین خواهان را برای گرفتن تاخون بسیج کرد. جنگ بزرگ بین ایران و توران رخ داد.

همی جنگ با چشم گریان کنم

جهان چون دل خویش بریان کنم

سرانجام در جنگ دوازده رخ؛  به سپه‌سالاری رستم و به‌فرمان کیخسرو کار یکسره شد و کیخسرو  افراسیاب را از میان برداشت اما این فتح و ظفر آن‌چنان کامیابی و شادنوشی برای ایرانیان به همراه ندارد. کیخسرو؛ روشن‌ترین شاه شاهنامه بعد از جنگ غایب شد و پهلوانان بدرقه‌کنندهٔ او از برف و بوران ناگهان برنگشتند. شاه گشتاسب تاج‌وتخت را به پسر نمی‌داد مگر به‌شرط دست بستن رستم که محال بود و ممکن نشد جز بر سر شاهزاده اسفندیار که چشمش به این فتنه تیر خورد و خونش هدر رفت و رستم را تا پای چاه بلا کشاند.

اساطیر داستان از ما بهتران است.  شاه و شاهزاده و جنگ‌آوران رویین‌تن . قلم کمتر به سمت جزییات خاک‌آلود رفته، از زخم‌های به چرک نشسته تا قصهٔ پر غصهٔ زنان به غنیمت گرفته‌شده؛  تلِ سرهای بریده و گور دخمه‌های آماده ‌ و خون‌های سر رفته از شمشیر و سرنیزه که تجربه چشم آشنای تاریخ است . مردمان جنگ را زندگی می‌کنند و چشم بر سرنوشت قهرمان داستان‌ها دارند که سرنوشت قهرمان سرنوشت قوم است. قهرمانانی که تا زنده‌اند اجازه شکست خوردن ندارند؛ شده به بهای جان دادن پسر در آغوش رستم دستان.   

بنا به نظریه دومزیل شمایل قهرمانان اساطیر در اسطوره‌های هندواروپایی الگویی مشابه دارد،  چه‌بسا سرنوشت مشابه.

تفاوت در خرده داستان‌هاست آنجا که قهرمان کشته‌شده و مغلوب از سپاه تاریک به‌واسطه‌ی درایت و کاردانی جاوید نام می‌شود. پیران ویسه سپه‌سالار سپاه افراسیاب (تاریکی) در زمره خردمندان است که نهایت تلاشش را برای صلح و رخ ندادن جنگ بزرگ به کار بست و چون جواب نگرفت دعوت پشت کردن به خودی را رد کرد و دانسته تن به جنگ تن به تنی داد که گودرز کشوادگان خونش را بر صو رت پاشید و ننگ را از نام او شست.

 جنگ خون است و  خانه خرابی؛ گاه گرد این خرابه و ویرانی بر دوش قهرمانان روشن و فاتح هم می‌نشیند و قهرمان بعد از جنگ را به طلسم و نفرین دچار می‌کند. از فتح تروا قهرمان کامروایی به وطن بازنگشت. سرگردان‌ترین سردار اُدیسهٔ دانا بود که سال‌ها به تاوان این جنگ در موج و گرداب دریاهاگرفتار شد و رنج کشید تا خون از خروشیدن افتاد وآب ها آرام گرفت.

داستان جنگ بزرگ هندی‌ها  چند وجه عجیب‌تر هم دارد. در مهابهارتا جنگ بزرگ نه به کین‌خواهی و خونکشی  است، نه به هوس تصاحب زن زیبا و  شهر آبادان و غنایم بسیار که این جنگ در یک خانه بین دو خانوادهٔ والاتبار و هم خون  بر سر جانشینی و تصاحب تاج‌وتخت اتفاق می‌افتد و  از خونبارترین جنگ‌هاست.

پسرعموها پیش از شروعِ جنگِ بزرگ پیمان‌نامه‌ای امضا می‌کنند که شامل قوانینی است که جنگشان جوانمردانه پیش برود، پیمان‌نامه‌ای که با کِش آمدن جنگ بند به بندش نقض شد . در هر دو سمت اردوگاه، پهلوانان به میدان آمده  به مردی و نامردی جنگیدند و کشتند و کشته شدند. جنگ جوانمردانه ترکیب ساختگی و دلخواه جنگ‌سالاران است برای ترغیب سربازان که جنگ جوانمردی نمی‌شناسد همان‌طور که در روزهای پایانی جنگ بزرگ سپه‌سالار لشکر سفیدها؛ اَرجونای درخشان، پسر خدای آسمان،  تیری را از پشت سر به سمت برادر پرتاب کرد و پهلوان غافل به نامردی از پای درآمد.  همین سپه‌سالار کسی است که به ضرورت این کشت و کشتار شک کرد و از آغازیدن جنگ گریز داشت.

 اَرجونا پسر ایندره خدای آسمان در اولین روز جنگ بزرگ به هر سمت که نگاه می‌کرد پسرعمو و همسایه و همبازی و آشنا و غریبهٔ بی‌گناه می‌دید که از آن‌ها کینه و دشمنی در دل نداشت و سلاح کشیدن و کشتن آن‌ها برایش سخت و دشوار و چه بسا ناممکن بود.

 ایندره خدای آسمان و جنگ هندوهاست . در این داستان‌ اَرجونای قهرمان برای آمادگی برای نبرد بزرگ به ملکوت آسمان‌ها صعود می‌کند تا در بارگاه ایندره از پدرش آیین جنگاوری و سلاح را بیاموزد. او قهرمان پرقدرت و بی‌مانندی شده که کسی یارای جنگیدن با او را ندارد او سمت روشن و راستی ایستاده و در مقابل سراپرده‌ی  پسرعموی تاریک و طماع و مکاری است که سمت ناحق اسطوره اردو زده‌ است.  

این قهرمان در اولین روز، برای شروع این جنگ تردید دارد. در این هیاهو و غوغای و دشت سرتاسر پوشیده از لشکریان و جنگجو؛ کریشنا که تجسم ویشنو از اولین خدایان سه‌گانه هندو است میانجی می‌شود تا سپه‌سالار را به پذیرفتن تقدیر و شروع به این جنگ راضی و ترغیب کند. (ویشنو در ادوار زمانی با ظاهرهای  جسمانی متفاوت  حضور و ظهور پیدا می‌کند که یکی از این تجسم‌ها همین کریشنای میانه جنگ بزرگ است که در کتاب بَهوَگیتا نقش اصلی را دارد)

کریشنا اول مابین اردوگاه‌ها رفت و آمد بسیار کرد تا برایشان مصیبت و فجایع  پایان جنگ را پیش بینی کند و احذار و اخطار می داد تا بلکه بتواند دو طرف را به صلح نزدیک کند  اما موفق نشد.

همین پیامبر صلح در اولین روز نبرد وقتی ترید  اَرجونای قهرمان را دید او را به نبرد ترغیب کرد. کریشنا در طول یک کتاب مفصل  قهرمان  را مخاطب قرار داده و به او می‌گوید که جنگ چیست و چرا از ان گریزی نیست و باید جنگید.

-        تو از جنگ نمی ترسی ؛ هراس تو از این جنگ به این سبب است که انسانی و کار جهان را نمی‌دانی. از این خاطر به شک افتادی که نگاه تو به زندگی و ماهیت هستی درست و کامل نیست .

کتاب بهوگیتا؛ یکی از کتاب‌های مهابهاراتا که از کتب مقدس هندویسم هم قلمداد می‌شود خطابه‌های کریشنا به اَرجونا است در باب چرایی جنگیدن؛ کتاب فلسفی شامل پرسش و پاسخ‌های کریشنا درباره انسان و خدا و جهان و راه‌های رسیدن به رستگاری.

 شوپنهاور اقرار کرده که شیفتهٔ این کتاب است. بهوگیتا به‌مانند دیگر کتب مقدس ظرفیت تفسیرپذیری بالایی دارد و کریشنا در این کتاب توانسته جنگیدن را فلسفه کند  و با کلام  قهرمانی را به شروع بزرگترین جنگ ترغیب کرده است. کریشنا تا پایان جنگ نزدیک‌ترین همراه و گردانه‌ران این قهرمان باقی ماند تا بنا به پیش‌بینی با پیروزی روشنی بر تاریکی رستگاری غایی حاصل گردد. (پیروزی تاریکی بر روشنایی مضمون اساطیری و تکرارشونده است)

رستگاری نهایی و پیروزی نور بر تاریکی دو بن‌مایه اساطیری و تکرارشونده در اساطیر هندواروپایی هستند که از اولین جنگ‌های نقش شده بر دیوارها تا امروز ادامه داشته؛ جنگ‌ها همزاد و همراه اقوام بوده و به اقرار باستان شناسان  ایام صلح  تنها وقفه‌های کوتاهی است که در حدفاصل جنگ‌های بزرگ و طولانی رخ‌ می‌دهند.

خرداد 1403

 

نظرات کاربران