,,

پس از تفضلی روزگارِ کارخانه‌ها روز به روز به افول گرایید، مدیران جدید نتوانستند از عهده مدیریت صنایع ریسندگی و بافندگی کاشان برآیند و حتا توان سرپا نگهداشتن شرکت را نداشتند.

امواج کاریزما؛ از ناقوس کلیسا تا بوق کارخانه

امواج کاریزما؛ از ناقوس کلیسا تا بوق کارخانه

سالها از این شیوه مدیریتی گذشت و تفضلی از هیچ کوششی برای رفاه و آسایش و حمایت از کارگرانش فروگذار نکرد

حسن تفضلی معروف به ارباب تفضلی یا حاجی ارباب (تولد 1274– وفات 1366) در 28 آذر 1328زمانی که 39 سال داشت، با سرمایهی اولیه 220 هزارتومان با مشارکت چهار نفر دیگر، اولین کارخانه مدرن نساجی را در شهر کاشان تأسیس کرد. بعدها درسال 1327 به منظور توسعه کارخانه، نوسازی ماشینآلات ریسندگی و بافندگی و چیتسازی، مبلغ 48 میلیون ریال به سرمایه شرکت، اضافه شد. درسالهای 1334 و 1338 با افزایش سرمایه، کارخانه دیگری با 14 هزار دوک نخ ریسی و 508 ماشین بافندگی، رنگرزی، چاپ و تکمیل، تأسیس شد و روزانه 70 هزار متر انواع منسوجات تولید میکرد.

درسال 1346 تعداد دوکهای نخریسی به 36500 عدد، ماشینهای بافندگی به 1040 دستگاه وکارکنان به 2800 نفر افزایش یافت و تولید روزانه آن به صد هزارمتر مربع با تنوع90 محصول رسید. تفضلی توانست درسال 1350 از واحد جدید شرکت خود بهره برداری و با 20 هزار دوک ریسندگی و دستگاههای بافندگی، محصولات کرپ، ژرژ، فاستونی، پلیاستر، پوپلین و پارچههای مبلی تولیدکند. در سال1350، بیش از 15 میلیون ریال، سود ویژه بین کارگران توزیع شد و تعداد کارکنان شرکت درسال 1352 به 3200 نفر رسید.

پس از پیروزی انقلاب و به فراخور شرایط آن روزها مشکلاتی برای این کارخانهها پیش آمد و سرانجام در سال 1366 با مرگ تفضلی در سن 92 سالگی، چراغ رؤیاهای«پدر نساجی ایران» رفتهرفته خاموش شد و امروز تنها پنج درصد از کارخانههای نساجی کاشان که او با عشق و پشتکار و با سرمایه کاریزمای درونیاش بنیان نهاده بود، باقیمانده است.

 

سبک مدیریت و رهبری حسن تفضلی

شیوه مدیریت و رفتارهای سازمانی حسن تفضلی، با وجود اینکه تحصیلات دانشگاهی در زمینهی علم مدیریت نداشت؛ منطبق با بسیاری از نظریههای مدیریتی نظریهپردازان طراز اول علم مدیریت در دنیا است. نظریهپردازانی هم چون؛ آدام اسمیت، چارلز باباژ، رابرت آون، تیلور، گیلبرتها، هنریگانت، فایول، وِبر و دیگرانی که بسیاری از گوش به زنگها پس از دوران اوج و رونق مدیریت تفضلی زیسته و تئوری پردازی کردهاند.

سبک رهبری و مدیریت تفضلی شیوهای است که از آن بهعنوان «رهبری کاریزماتیک» یاد میشود.

 

کاریزما چیست؟

فَرَهْمَندی یا کاریزما درلغت به معنی جذابیت غیر عادی و دارا بودن صفتهای ویژه و ممتاز و منحصر به فردی است که مورد پسند و ستایش تعداد زیادی از دیگر انسانها باشد. واژه کاریزما دركتاب مقدس مسیحیان آنجا که میخواهد روح مقدس را توصیف كند، به کار رفته است. وحی، حكم، تعلیم، كشیش، عقل و شفا دادن، نمونهای از موهبتهای پرجذبه است كه در كتاب انجیل توصیف شدهاند. ماکس وبر، حضرت عیسی را نمونه یک رهبر فرهمند دانسته است.

كاریزما، دراصطلاح به خصوصیت كسی گفته میشود كه به شخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوقالعاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعه شناسی به کار برده میشود تا زیرمجموعهای از رهبرانی را كه با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود میتوانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف كنند.

 

رهبری کاریزماتیک:

رهبری کاریزماتیک یا رهبری مبتنی بر جاذبه استثنایی، بهگونهای از رهبری گفته میشود که رهبر دارای قدرت و توانایی الهام بخشی به پیروان باشد واین تواناییها، صرفاً از نیروی ذاتی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. رهبری کاریزماتیک در جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و ارتباطات مورد بررسی و توجه قرارگرفته است اما در این یادداشت تلاش شده، ویژگیها و سبک رهبری کاریزماتیک در مدیریت و رفتار سازمانی بررسی شود.

در کنکاش این نوع رهبری در مدیریت یک سازمان، ویژگیهای شخصیتی (رفتار، طرز بیان و گفتار)، مهارت و تخصص (استفاده نامتعارف از ابزار) و اعتماد به نفس (قدرت ریسکپذیری و حمایت) مورد مطالعه قرار میگیرد.

از آنجاییکه رهبری یک عامل کلیدی برای بهبود عملکرد سازمان است، موفقیت یا شکست سازمان وابسته به اثربخشی رهبری در تمام سطوح آن است. در واقع رهبری، توانایی اثرگذاری بر نگرشها، تواناییها و باورهای کارکنان در جهت رسیدن به اهداف سازمانی است. در طول قرن بیستم نظریه و الگوهای متعددی در زمینه مشخص کردن ویژگیهای رهبری اثربخش شکل گرفته است.

در رهبری کاریزماتیک؛ کارکنان به واسطه پاداش و سود مالی یا از ترس جریمه یا تنبیه، پیرو و گوش به فرمان رهبر نیستند؛ بلکه رابطه عاطفی و حس مرید و مرادی و ارادت قلبی دو طرف، عامل ایجاد این رابطه و در نهایت کارایی سازمان میشود. دقیقن رفتاری که کارکنان کارخانههای ریسندگی و بافندگی کاشان در طول نزدیک به چهار دهه رونق این کارخانهها از خود بروز میدادند.

زمانی که ناقوس کلیساهای اروپا؛ نوید بخش صلح، مهربانی، آرامش و معنویت برای پیروان مسیحیت بود؛ سالهای سال در شهر کاشان بیش از 3200 کارگر با شنیدن صدای بوق ناسورکارخانههای ریسندگی و بافندگی در سه وقت صبح و ظهر و شب به سرعت کوچهها و محلههای قدیمی شهر را با پای پیاده و برخی با دوچرخه «لاره»ای که از محل مساعده شرکت خریده بودند، طی میکردند و خود را به کارخانه مرشد کاشانی خود ارباب تفضلی که بعدها به او «حاجی ارباب»2 هم میگفتند! میرساندند تا چرخ این صنعت از حرکت باز نماند.

سالها از این شیوه مدیریتی گذشت و تفضلی از هیچ کوششی برای رفاه و آسایش و حمایت از کارگرانش فروگذار نکرد، حتا سهام کارخانه را عام کرد و کارگران، سهامدارانِ شرکت خود شدند. انقلاب شد و تفضلی که تابع و عضو هیچ دسته و گروهی نبود و به چیزی جز توسعه صنعت نساجی فکر نمیکرد، بنا بر شرایط روزگار و اقتضائات انقلابیگری دچار مشکلاتی شد، از اتهام و بازداشت تا ممنوعالخروجی و ممنوع المعامله شدن و سپردن وثیقه برای ضمانت خارج نشدن از شهرش!

یکی ازکارگران عضو انجمن روایت میکند، در فضای انقلابی دهه60 فشار نمایندگان انجمن و شورای اسلامی کارگران کارخانه به حدی بود که تفضلی را از سوارشدن به ماشین بنزش منع میکردند؛ زیرا آنان سوار شدن بر ماشین بنز را توهین به ارزشهای انقلاب میدانستند؛ طوریکه مجبور شد ماشینش را تغییر دهد. یکی از همان کارگران میگوید که هرگاه بر سر مزار ارباب تفضلی میرود از وی طلب عفو میکند.

سرانجامِ کارِ این رهبر کاریزماتیک که زمانی برقلب کارکنانش حکومت میکرد، به جایی رسید که روز بهروز وضعیت کارخانهها نابسامانتر شد و شرکت ممنوع المعامله و بنیانگذارش حتا نتوانست برای درمان بیماریاش از کشور خارج شود؛ و در نهایت روز نهم آبان ماه سال1366 پایان کاریزمای رهبری بود که پیروانش با حضوری چشمگیر، آخرین صحنه وفاداری به او را بازی و پیکر او را تا گورستان دشت افروز همراهی کردند.

پس از تفضلی روزگارِ کارخانهها روز بهروز به افول گرایید، مدیران جدید نتوانستند از عهده مدیریت صنایع ریسندگی و بافندگی کاشان برآیند و حتا توان سرپا نگهداشتن شرکت را نداشتند. شرکت از سال 1377 دچار بحران شدید شد و شهری که هر روز سه نوبت به ورود و خروج دستهای 3200 کارگری از این کارخانهها افتخار میکرد؛ هر روز شاهد اعتصابات و راهپیماییها و تجمعات کارگران بود. سال 1386 طلب کارگران از کارخانه 16 میلیارد تومان بود؛ که پنج میلیارد تومان آن، طلب کارگران بازنشسته و 11 میلیارد تومان آن، متعلق به کارگران شاغل بود. مدیران وقت با تخریب سالنها و فروش زمینها و سرمایههای شرکت و بازخرید کارکنان و بازنشسته کردن پیش از موعد کارگران، کوشیدند زیان انباشته را کاهش دهند و امروز بر اساس اطلاعات موجود تنها پنج درصد از آن فرّ و شکوه باقیمانده است.

 

چرا کاریزمای تفضلی بیاثر شد!؟

در سالهای اخیر به جهت توسعه نظریات و تجارب مدیریتی تغییراتی در نظریههای رهبری به وجود آمده است که برآن اساس، نظریه رهبری كاریزماتیك (كه رهبر را موجودی غیرمعمولی فرض میکرد و پیروان را وابسته و تابع رهبری میدانست) نیز دچار تغییراتی شد و نظریهی نئوكاریزماتیك ارائه شد.

نظریهپردازان«رهبری نئوکاریزماتیک» بر رهبران تحولآفرین تمرکزدارند. این نوع رهبران، الهام بخش و روحیه دهنده پیروان خود بوده و آنها را در مسیری هدایت میکنندکه منافع سازمان را تأمین میکند. به باور محققان، رهبری تحولگرا، نوع پیشرفته رهبری کاریزماتیک است.

یک رهبر تحولگرا، به دنبال انگیزههای بالقوه در پیروان و ارضای نیازهای بالاتر آنان است. رهبران تحولگرا، رابطه انگیزشی متقابلی را برقرار میکنند که پیروان را به رهبران تبدیل میکند. به زبان سادهتر در شیوه رهبری نئوکاریزماتیک، رهبر به جای مرید پروری، راه و روش رهبری را به پیروان خود نشان میدهد و در نهایت پیروان؛ رهبران آینده سازمان میشوند. از جهت علمی شاید این نقد به رهبری کاریزماتیک تفضلی وارد باشد که او تنها به جنبهی مرید پروری و نیازهای اولیه پیروانش توجه کرده بود و تلاشی برای تغییر نگرش و فرهنگ سازمانی کارکنان صورت نداد؛ همان کارگرانی که زندگی خود را مدیون مردی مهربان، دلسوز و کاریزماتیک میدانستند؛ در سالهای آخر حیات او و پس از آن (به گفته و اعتراف بسیاری از کارگران) به جای کارکردن، وقت خود را به خوابیدن روی عدلهای پنبه سپری میکردند تا بوق ناسور کارخانه که آن روزها واقعاً ناسور شده بود؛ به صدا درآید و آنها از زندان کارخانه رهایی یابند! البته تمام تقصیر به تفضلی برنمیگردد چرا که او زمانی که این شیوه رهبری را در پیشگرفته بود به کاریزما و کاریزماتیک بودن توجه نداشت و فقط براساس یک نیروی ذاتی و با عنصر عشق، به توسعه صنعت و کارآفرینی در شهر و کشورش میاندیشید؛ ولی بازخوانی این تجربه میتواند الگوسازی مثبتی باشد برای رهبرانی  هر چند کم و نایاب- که این روزها همان شیوهی رهبری کاریزماتیک سنتی تفضلی را پیشه کردهاند و هشداری باشد که کوچکترین تحول و تغییری در شرایط اجتماعی و اقتصادی، ممکن است تمام زحمات آنها را به باد بدهد.

هرچند ظهور رهبران کاریزماتیک، تابع شرایط و عوامل متعددی است که بیان آن از حوصله این نوشته خارج است؛ ولی تثبیت نتایج و دستاوردهای این شیوه رهبری پس از رهبر، از اهمیت ویژه برخوردار است. چرا که امروزه عقیده بر این است که رهبران کاریزماتیک کمتر به دنیا میآیند، بلکه ساخته میشوند که در این ساختن، نقش رهبران کاریزمای سابق، شیوه رهبری و تجارب آنها در تولید نسل جدید رهبران کاریزماتیک که تحولآفرینان آینده هستند؛ نقش به سزایی دارد.

و در پایان ذکر این نکته ضروری است که هدف این یادداشت، طرح گفتمانی بود تا پژوهشگران عرصه مدیریت با تحلیل رفتار و شیوه مدیریت ارباب حسن تفضلی، جلوههای پیدا و پنهان این رهبر کاریزماتیک را بیشتر رمزگشایی کنند تا چراغ راه مدیران و رهبران آینده باشد.

نظرات کاربران