,,

برای رفتن از نوش‌آباد به کاشان نه راه آسفالتی بوده است و نه وسیله‌ی رفت‌وآمد و نه پول لازم برای این کار.

دوچرخه، چرخ ریسندگی و چرخه‌ی زندگی در نوش‌آباد

دوچرخه، چرخ ریسندگی و چرخه‌ی زندگی در نوش‌آباد

حضور ارباب حسن تفضلی در ردیف بزرگان تاریخ کاشان تعجبی ندارد

حضور ارباب حسن تفضلی در ردیف بزرگان تاریخ کاشان تعجبی ندارد، که در زمینهی کار و کارآفرینی و صنعت در شهر کاشان حداقل تا جایی که منابع شناخت ما گواهی میدهد بیبدیل است. این اسطورهی صنعت کاشان حدود نیمی از اهالی منطقه را با صنعتی که خود پایهگذاری کرد مرتبط نمود. این گمان گزاف نخواهد بود، با وجودِ پنج هزار کارگر و کارمند به صورت مستقیم و به این آمار اضافه کنید کسانی که به نوبت از اینجا بازنشسته میشدند. افرادی که در پوشش قرارداد؛ وسایلِ رفتوآمد، حملونقل مواد، تهیه تجهیزات، خدمات و... این شرکت را فراهم میکردند. آنوقت برای هرکدام از اینها حداقل یک خانواده را در نظر بگیرید که کارگران و دیگر مشارکتکنندگان نانآورشان بودند، آن هم در دورانی که خانوارهای عیالوار تا حدود ده نفر بودند.

با تاسیس این شرکت مشکل شغل تا حدود زیادی حل شده بود تا جایی که در شهرهای اطراف از جمله نوشآباد به وسیلهی بلندگو مردم را به کار در شرکت دعوت میکردند. تا حدودی باورش سخت است، ولی چنین بود. در صورتی که چنین شرکت عظیمی پا نمیگرفت و توسعه نمییافت، قطعن خلاء اقتصادی بزرگی در منطقه وجود داشت و مشکل بیکاری، اساسی بود.

یکی از شهرهای تابعهی کاشان که از قدیمالایام با شرکت صنایع ریسندگی و بافندگی کاشان مرتبط بود، شهر نوشآباد است. از دههی سی به این طرف کارگران متعددی از این شهر به شرکت ریسندگی و بافندگی میرفتند.

اوج کار شرکت ریسندگی و بافندگی مصادف بود با افول کشاورزی به خاطر کمبود منابع آب و یا شیوههای مدیریتی در نوشآباد که با کویری خشک دست به گریبان بود و تقلای مردم برای آوردن لقمهای نان هر روز بیشتر میشد. کارگران شرکت ریسندگی عمومن فرزندان کشاورزانی بودند که امیدی به نانآوری از زمینهای کشاورزی نداشتند. خسته از شیوهی ارباب - رعیتی بودند و زحمات آنان در آن سیستم هدر میرفت. قناتها خشک شده بود، چاههای آب برای جبران کمبود آب هر روز عمیقتر میشد و باعث پایین رفتن وحشتناک سطح آب در منطقه و فجایع زیست محیطی دورههای بعد، که ما اکنون در آستانهی آن هستیم.

مدیران کارخانه بسیار دقیق و منظم بودند و نوشآبادیها هم در انجام کار جدی بودند و میتوانستد فاصلهی بین محل زندگی تا کارخانه را با دوچرخه طی کنند. رفتهرفته کارگران این شرکتها در نوشآباد عنوان کارخانهای گرفتند. کارخانهایها افرادی زحمتکش بودند که حقوقی به نسبت مناسب و جایگاه اجتماعی خوبی داشتند.

یکی از این کارگران نعمتالله سبیل است متولد سال 1314. ابتدا دو سالی را در زمینهای کشاورزی در فین کار میکند اما حقوقش را نمیدهند. سپس از فرط بیکاری رنج سفر را تحمل میکند و به قم میرود و در یک نانوایی مشغول میشود. در راه بازگشت به نوشآباد برای سر زدن به خانواده در قهوهخانهی حسینآباد دستگیر و به سربازی میرود. به باغ شاه تهران و سپس به گردان توپخانهی تبریز فرستاده میشود. سال 1339 به مناسبت تولد رضا پهلوی، دو ماه زودتر از موعد دورهی خدمت را تمام کرده و به نوشآباد برمیگردد. اکنون دنبال کار است و راه به جایی ندارد. شهریور1340 به شرکت ریسندگی و بافندگی تقاضای کار میدهد. آن زمان کارخانهی شمارهی دو، دو شیفت بود و میخواستند آن را سه نوبته کنند. در همان روز تقاضایش پذیرفته میشود و با حقوقی معادل چهارصد و پنجاه ریال استخدام میشود، وی موقع بازنشستگی در سال 1369، یازده هزار تومان حقوق میگرفته و الان نیز که بازنشسته است بیش از دو میلیون تومان حقوق بازنشستگی دارد. اما گویا ارزش خرید چهارصد و پنجاه ریالِ ابتدایی از حقوقِ فعلی بیشتر است.

برای رفتن از نوشآباد به کاشان نه راه آسفالتی بوده است و نه وسیلهی رفتوآمد و نه پول لازم برای این کار. وی ابتدا پیاده از نوشآباد تا کارخانه می‌‌رفته است و پس از آن با دوچرخه. کم نبودند کارگرانی که با دوچرخه به شرکت میآمدند.

یکی از مشکلات کارگران نوشآباد فقدان سرویس ایاب و ذهاب بوده است. این مساله دو پیامد برای کارگران و نوشآباد داشته؛ پیامد اول مهاجرت تعدادی از نوشآبادیها به کاشان و سکونت در نزدیک کارخانهی شمارهی دو است، چنانکه در حدود بلوار مدخل، بلوار مطهری تا خیابان زیارتی و شاهد، محلهای درست میشود به نام محلهی نوشآبادیها و بسیاری از اهالی این محل کارگران نوشآبادی شرکت ریسندگی و بافندگی هستند. پیامد دوم به صورت درخواست صنفی رخ میدهد. در سال 1355 کارگران نوشآبادی که حدود صد تا صد و پنجاه نفر هستند، تقاضای سرویس میکنند، چون علیرغم نداشتن سرویس ایاب و ذهاب، پول آن را مجبور بودند خودشان پرداخت کنند و وقتی به تقاضای کتبی آنها ترتیب اثر داده نمیشود، دست به اعتصاب میزنند. چون این اعتصاب به خاطر شرایط انقلابی آن سالها ابعاد اجتماعی و سیاسی به خود میگیرد، ساواک نیز وارد عمل میشود، عدهای هم مدت کوتاهی در  ادارهی ساواک قم بازداشت میشوند. در نهایت سندیکای کارگران از آنان حمایت کرده و حق سرویس به آنها پرداخت میشود. از قرار هر کارگری روزانه 5/12 ریال بوده است. گرچه با آغاز نظام جمهوری اسلامی در سال 1357 که مطالبات کارگری هم بیشتر میشود، برای همهی کارگران ازجمله کارگران نوشآباد، سرویس رفتوآمد برقرار میشود.

علیرغم مهاجرت تعداد فراوانی از کارگران به کاشان در سال 1365 تعداد کارگران نوشآبادی شرکت پس از انقلاب زیادتر میشود. بر اساس آمار سال 1365 بیش از دویست و پنجاه کارگر نوشآبادی در شرکت ریسندگی و بافندگی فعالیت داشتهاند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران کارگران نوش آبادی شرکتهای مهم کاشان به شرح زیر است:

1- کارخانهی شمارهی یک و دو صنایع ریسندگی و بافندگی 145 نفر / 2- کارخانهی شمارهی سه صنایع ریسندگی و بافندگی 134 نفر / 3- کارخانهی مخمل و ابریشم 1 نفر / 4- کارخانهی صنایع کرک 49 نفر / 5- کارخانهی فرش راوند 65 نفر. جمعن 394 نفر.

از مجموع سیصد و نود و چهار کارگر نوشآبادی که در صنایع کاشان مشغول به کار هستند، تعداد دویست و هفتاد و نه نفر یعنی بیش از دوسوم از آنها در کارخانههای شمارهی یک، دو و سه صنایع ریسندگی و بافندگی مشغول به کار هستند.

یکی از مدیران نوشآبادی شرکت در این سالها، غلامحسین عابد، متولد 1334 است. وی به همراه دوستش مهدی ارباب در سال 1351 در بخش طراحی و چلهکشی کارخانهی شمارهی دو مشغول کار میشوند. غلامحسین و دوستش صبحها در شرکت کار میکنند و بعدازظهر در مدرسهی سپهر دورهی راهنمایی را تمام میکنند و آنگاه در هنرستان نراقی در رشتهی مکانیک ادامهی تحصیل میدهند. بدین منظور از همان آغاز اتاقی در خانهی رضا مشهدی واقع در محلهی نوشآبادیها که اتفاقن او هم کارگر کارخانه است و تازه از نوشآباد به کاشان مهاجرت کرده، اجاره میکنند و آخر هفته با دوچرخه به نوشآباد میروند. پس از خدمت سربازی به سال 1356 به کار در شرکت بازمیگردد و در سال 1358 توسط شرکت به آلمان اعزام و دورهی فنی را به مدت یک ماه سپری میکند و سپس بهعنوان یکی از مدیران شرکت به سرپرستی و سرشیفتی میرسد. از جمله مدیریت سالن شمارهی پنجِ کارخانهی شمارهی دو درحالیکه دویست و پنجاه تا پانصد کارگر زیر نظر وی مشغول به کار هستند.

وی بر آن است که حقوق و مزایای کارگران شرکت ریسندگی و بافندگی هم در زمان کار و هم در بازنشستگی از دیگر شرکتهای مهم نساجی و قالیبافی مانند صنایع کرک و راوند بیشتر بود و هست. وی که از نزدیک شاهد توسعهی کارخانه بود به افتتاح بخش طرح و توسعهی کارخانهی ریسندگی اشاره میکند و بر آن است تا زمانی که خود ارباب تفضلی مدیریت کارخانه را داشتند روند توسعهی شرکت ادامه داشت، چون ایشان بسیار مدیر و آیندهنگر بود و حتا زمینی را برای توسعهی شرکت در کنار شرکت فرش راوند خریداری کرد. اما پس از وی شرکت رونق خود را از دست داد. آقای عابد آخرین دیدارهای ارباب تفضلی از کارخانه را یاد میکند و اینکه با دستان لرزان وارد کارگاه شد و گفت؛ «اینجا را برای شماها درست کردیم، قدر اینجا را بدانید.»

نظرات کاربران