موزههای میراث روستایی در هوای آزاد، در طبقهبندی موزهها، جزئی از موزههای مردمشناسی محسوب میشود. در این موزهها، مجموعهای از خانههای روستایی به نمایش گذاشته میشود که به لحاظ قدمت و ساختار، از ویژگیهای ممتازی برخوردارند

به یاد دکتر اصغر کریمی
مردمشناسِ پرتلاش و مترجم بسیاری از
آثار میراث فرهنگی که همین چندی پیش کرونا
او را از ما گرفت؛ در سکوتی مطلق.
موزههای میراث روستایی در هوای آزاد، در طبقهبندی موزهها، جزئی از موزههای مردمشناسی محسوب میشود. در این موزهها، مجموعهای از خانههای روستایی به نمایش گذاشته میشود که به لحاظ قدمت و ساختار، از ویژگیهای ممتازی برخوردارند. این خانهها، با واچینی خانههای اصلی شروع میشود و با دوبارهچینی آن در مکان مورد نظر -موزه- با دقت و همسانسازی با خانهی اصلی، به نمایش گذاشته میشود. از واچینی تا دوبارهچینی، به لحاظ مهندسی معماری، نکات بسیار ظریف و مهمی نهفته است که بدون رعایت آن نمیتوان در این راه موفق شد. مهمترین دغدغه در این کار، نهفقط واچینی و دوبارهچینی خانه براساس ضوابط -که آن هم لازم است-، بها دادن و درست نگاه انداختن به میراث فرهنگی-معنوی در این فضاست. ژرژ هانری ریویر -یکی از بزرگترین موزهشناسان سدهی بیستم- مینویسد «سکونتگاههای روستایی نهفقط به معنای مسکن، بلکه در مجموع، در رابطهی مستقیم با نوع معیشت و حیات فرهنگی و اجتماعی مردم، کاملترین، کارآمدترین و شاید زیباترین ساختهی دست بشر است. همین سکونتگاهها بیانگر شیوهی زندگی، رفتار سنتی، مناسبتهای اجتماعی، حیات معنوی و باورها و اعتقادات مذهبی انسانهایی است که در آن به زندگی خود معنا میبخشند. شاید همین موضوع موجب شده است که اندیشهی ایجاد موزههای هوای آزاد، برای نشان دادن این زندگی خالص و طبیعی به وجود آید.» تعریف ریویر از موزهی مردمشناسیِ مساکن روستایی در هوای آزاد، مهمترین و گستردهترین مفهوم موزه از این سنخ در تاریخ موزهداری است.
اولین موزه
اول بار در تاریخ 11 اکتبر 1891م/1271خ در جزیرهی اسکانسن، در نزدیکی استکهلم موزهی فضای باز آرتورهازلیوس تاسیس شد. این موزه شامل مجموعهای واقعی از خانههای مردم، بهخصوص خانههای روستایی است. اما به حالتی تبدیل شده است که عموم مردم میتوانند از آن بازدید کنند. تمام لوازم تولیدی از قبیل کشاورزی، دامداری و هنرهای دستی را به همان ترتیب که در زندگی مردم مورد استفاده قرار میگرفتند، در آنجا جای دادند. هرکدام از این خانهها با تمام متعلقاتش یک مجموعه را تشکیل میدهند. با شکلگیری این موزه، بسیاری از موزههای -میراث- خانههای روستایی، کمابیش با همین الگو شکل گرفت. و موزهی میراث روستایی گیلان هم با همین اندیشه کار خود را آغاز کرد.
با پایان گرفتن حکومت تزاری و انقلاب اکتبر 1917، در اردوگاه شرق مفهوم جدیدی از موزه شکل گرفت که مفهوم آن براساس تعریف ژرژ هانری دیوید از موزههای روستایی هوای باز بود. اردوگاه جدید در اروپا، با نگاه معرفتشناختی، بر آن شد تا در برابر کاخهای مجلل و خانههای تاریخی و ... خانههای روستایی را با توجه به ویژگیهایش تبدیل به موزه کند. این تلاش دیگر نیاز به قدرت حاکمه نداشت؛ بلکه خودِ روستاییان جمع شدند و با یاریِ یکدیگر این فکر را از قوه به فعل درآوردند تا از یکسو، نگذارند خانههای روستایی به لحاظ فیزیکی از بین برود و از سوی دیگر، با زنده نگه داشتن میراث معنوی روستاییان، هویت ملی خود را بازیابند. بدین معنا که روح زندگی جاری در آنها را، همچون گذشته، زنده نگه دارند. این خانهها بیشتر متعلق به مناطقی است که تمدن آنها، براساس تمدن چوب تعریف شده است.
دکتر طالقانی -بنیانگذار موزههای میراث روستایی گیلان- بر آن است که «در فردای بعد از جنگ جهانی دوم، دو شیوه در محافل روشنفکری اروپایی به مسائل انسانی، از جمله میراث فرهنگی پدیدار شد. یکی از این دو شیوه، نگرش و توجه به میراث فرهنگی از بُعد معنوی بود. آنها به این نتیجه رسیدند که تودههای مردم و آنچه به آنها تعلق دارد هم، بخشی از میراث فرهنگی محسوب میشوند. بعد از جنگ جهانی، بلوک شرق این مفهوم را نسبت به بلوک غرب از آن خود کرد. زیرا از لحاظ مباحث تئوریک سیاسی، آنها خود را رهبران این مردم میدانستند. برخی از کشورهای بلوک شرق از جمله لهستان، چک، اسلواکی، بلغارستان، روسیه و ... بهتدریج به فکر جمعآوری و استقرار خانههای سنتی در یک مکان افتادند. این خانهها پس از جنگ بهسرعت در حال نابودی بود. بیدلیل نیست که قدیمیترین و وسیعترین موزههای فضای باز در کشورهای بلوک شرقِ سابق، از جمله لهستان موجود است.»
موزهی میراث خانههای روستایی
در ایران پیش از انقلاب برای برپایی موزهی خانههای روستایی، تلاشهایی چند صورت گرفت، ولی هیچگاه این موزه در عمل شکل نگرفت. محمد میرشکرایی مینویسد که از سال 1350 مرکز مردمشناسی ایران در وزارت فرهنگ و هنر، ایجاد موزههای مردمشناسی در فضای باز را برای معرفی حوزههای گوناگون فرهنگی ایران، در برنامهی خود قرار داد. این فکر در سال 1353 به مرحلهی اجرا گذاشته شد. طرحی در این زمینه آماده و محوطهی پارک جنگلی چیتگر در جادهی تهران-کرج برای این منظور پیشنهاد شد تا بهصورت یک موزه یا نمایشگاه دائمی به نمایش گذاشته شود. در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. در جشن فرهنگ و هنر اصفهان در سال 1357 نمونههایی از خانههای روستایی گیلان، واچینی و در این شهر، دوبارهچینی شد. و اولبار ادبیات موزهی میراث روستایی گیلان، در طرحی با نام مقدمات تاسیس نخستین موزهی مردمنگاری مساکن سنتی و بومی در ایران توسط زندهیاد دکتر اصغر کریمی در جملهی موزهها معرفی شد. این طرح نیز با پیروی از نظریهی ژرژ هانری دیوید نوشته شد.
موزهی میراث روستایی گیلان
معماری گیلان با توجه به تاثیرپذیری مستقیم از شرایط زیستمحیطی دارای وجوه مشابهی است که میتوان آنها را بدینگونه طبقهبندی کرد.
1. پلان گسترده و باز ساختمانهای غیرمتمرکز.
2. ارتفاع گرفتن بخشهای مسکونی از سطح زمین.
3. قرارگیری فضایی محدود و محصور در قلب بنا، احاطهشده با تالار و ایوانها برای زمستان.
4. وجود ایوان و تالار در یک تا چهار طرف بنا که از مهمترین فضاهای زیستی است.
5. بامهای چهارشیبه، با شیب تند.
6. چندلایه بودن نماهای اصلی و فضاهایی با حداکثر تخلخل در خارجیترین سطح.
7. تعداد و سطح زیاد پنجرهها در جبهههای فشار و مکش بادهای بهاری و تابستان.
8. ارتباط تنگاتنگ درون و بیرون بنا و محوطهی مسکونی.
و اما ایدهی موزهی میراث روستایی گیلان برآمده از یک حادثهی دهشتناک بود. زلزلهای در رودبار، منجیل و طارم در سال 1369 که در یک چشم بههم زدن، هزاران قربانی گرفت. دکتر طالقانی از دانشگاه تهران بههمراهی گروهی برای ثبت واکنشهای مردم و هم جمعآوری اسناد و مدارک، 24 ساعت پس از زلزله، به منطقه رفتند. جدا از مسائل انسانی، آنچهکه بر وی تاثیر گذاشت ویرانی 40-30 درصدی خانههای مردم بود، و در پی آن، ویران کردن خانههای ویراننشده توسط صاحبان آن تا بتوانند در چنین شرایطی، به خانهای با مصالح مُدِ روز دست یابند. همین باعث شد تا او طرحی برای ساخت خانههای روستایی بنویسد. آن را با پروفسور برومبرژه ـ استاد دانشگاهی در فرانسه و کسی که بیش از 35 سال بهصورت میدانی و کتابخانهای دربارهی فرهنگ و مردم گیلان کار کرده بود ـ و نیز استاد روحالامینی در میان گذاشت. حاصل آن طرح کامل برپایی موزهی مساکن روستایی گیلان بود! پس از مدتها دویدن و توضیح دادن، در نهایت اجازهی اجرای آن گرفته شد و دکتر طالقانی خود مجری طرح شد. این عنوان پس از مدتی به «موزهی میراث روستایی» تغییر نام داد. در نهایت مهندس سیّدمحمد بهشتی، رییس وقت سازمان میراث فرهنگی کشور، با علاقهمندی تمام برای اجرایی کردن آن پا پیش گذاشت تا موزهای بزرگ، همطراز با موزههای بزرگ جهان، در ایران- گیلان شکل بگیرد. بدینترتیب با توجه به نیاز به مکانی که بتواند گیلانِ کوچکی را به نمایش بگذارد، منطقهی سراوان رشت، برای برپایی موزه انتخاب شد.
خانههای روستایی و حوزههای فرهنگی گیلان
موزه برای رسیدن به اهداف خود، به تفکیک موزههای جغرافیایی در گیلان نیاز داشت تا بتواند بر این اساس حوزههای فرهنگی آن را ترسیم کند. از اینرو کارشناسان موزه مبنای کار را بررسی و تفکیک حوزههای جغرافیایی و طبیعی قرار دادند و براساس وضعیت جغرافیایی توپوگرافی و عوارض زمینی، کارشناسان گیلان را به 9 حوزهی جغرافیایی بدین شرح تقسیم کردند؛ جلگهی مرکز، شرق، غرب، کوهپایههای شرق- غرب، کوهستان شرق، غرب و ساحل شرق و غرب.
اهداف موزه
مهندس میریوسفی، دکترای معماری در میراث روستایی گیلان، تصویری زیبا از هدف کلی موزهی میراث روستای گیلان به دست داده است؛ میتوانیم بهسادگی روبهروی بنایی بایستیم و با دانشی که فراگرفتهایم و با اصولی که میدانیم، بنا را واچینی و منتقل کنیم. میخواهیم شیئی به نام «خانه» را جابهجا نماییم که شدنی است و ولی آیا این تمام چالشها، با معماری پیش رویمان است؟ هستی معماری چه؟ رابطهی آن با محیط، زمین، طبیعت و ... چه میشود؟ آیا میتوان معماری را از بستر اولیهاش (زمین) جدا کرد و خوشبینانه تصور کرد که بیکم و کاست تمام معماریِ رهاشده و آزاد، انتقال یافته است؟ آیا با این تفکر، معماری را در حد جابهجایی یک خانه تنزل ندادهایم؟
این تصویر از یکسو جهان فرهنگی یک معمار را به او گوشزد میکند و از سویی دیگر برخی از نشانههای آمده در این تصویر، جزئی از فرهنگ مردمشناسی است. یعنی خانهی روستایی، بدون روستا و شیوهی آداب و سنن آن، هیچ معنایی ندارد. «مسکن سرپناه انسان است و پیچیدهترین، ملموسترین و مرئیترین پدیدهی فنی و مادی است که انسان توانسته است در بستر فرهنگی خود ظاهر کند. زیرا ترکیب عناصر این پدیده از سویی با عوامل مربوط به محیط زیست، نوع معیشت، شکل تولید، سیر تکوینی اجتماعی، سیر عقلانی استعدادها و قدرت فنی انسان پیوند خورده است و از سویی دیگر ذوق هنری، معیارهای اجتماعی، بنیادها و ساختارهای خویشاوندی، عقاید، سنتها، پندارها و باورهای انسانهایی که در آن زمان و مکان معینی میزیستهاند، عمیقا در طول تاریخ و هم در مقاطع معین تاریخی و در مکانهای گوناگون بر شکل و محتوای مسکن، تاثیر گذاشتهاند.
این قلمرو میراث فرهنگیِ معنوی است که باید با علمِ تمام، با آن روبهرو شد. در این میان باید به دانش معماری نانوشتهی (شفاهی) این خانهها که توسط معماران بینام برپا شدهاند، دست یافت و آن را ثبت کرد تا به آیندگان سپرده شود.
از ویژگیهای بسیار مهم در تکاپو، شناخت دانش سنتی است. «دانش سنتی به صورت گروهی، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. انتقال آن به صورت روایی است و دارای ویژگی فرهنگی است، پویایی دارد و بر پایهی ابداع، تطابق با محیط و فرهنگ و تجربه استوار است.
در نهایت، هدفِ نهایی، نمایش این خانهها در خانهی جدیدی است که باید براساس اصول شکل بگیرد و حداقل گوشههایی از زندگی مردم در آن جاری باشد تا بازدیدکننده، حس زندهای را با خود از موزه بیرون ببرد. برای رسیدن به این هدف، موزهی میراث روستایی در طراحی و چیدمان فضای زندگی، یا پژوهش، دست به خلاقیتهای جالبی زده است. این موزه جدا از خانه و محوطههای بیرونی آن، با ساخت غرفه در فضای عمومی موزه، توانست حال و هوای تازهای از زندگی مردم روستایی را بازسازی کند. غرفههایی که برای شناخت آن، بهصورت جزء، باید چند کتاب نوشت. از جمله غرفههای خوراک نواحی مختلف، صنایع روستایی، غرفهی سفرهی گیلانی -که بسیار چشمنواز است- غرفهی معماری و غرفهی پوشاک و ... .
جشن تولد موزه
در تاریخ 28 اردیبهشت 1385، روز جهانی موزه و بزرگداشت میراث فرهنگی، گامِ اول موزهی میراث روستایی گیلان در حضور شخصیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی در محوطهی خانهی رفیعی (هر خانهای که واچینی و در موزه دوبارهچینی میشود، به نام صاحب اصلی خانه نامگذاری میشود) افتتاح شد.
افتتاح این موزه، از یکسو اتفاقی برای معماری سنتی ایران بود و از سوی دیگر اتفاقی در تاریخ موزهداری ایران. چرا که مراسم در حیاط یک خانهی روستایی برگزار میشد. این اولینبار بود که بازدیدکننده بدون حضور دیوار بتنی و جعبهآینههای آنچنانی، که اگر بیش از حد نزدیکش شوی، سوت موزه به صدا درمیآید و ... میتوانست به هرکجا که میخواست برود و به هر چیز که میخواست دست بزند و هیچگونه نگرانی و بیقراری او را تهدید نکند. و صد البته این به این معنا نیست که هر کاری که خواست بکند.
در گوشهای از حیاط، گروهِ موسیقی، نواهای محلی گیلان را مینوازند. برخی گوش ایستادهاند و لبخند بر لب با این آهنگها، زیر لب دَم میگیرند. برخی دیگر در فضای بیرونی، در حیاط به دیدار محلِ نگهداری ماکیان، آغل و کندوج (محل نگهداری خوشههای برنج در خانههای روستایی گیلان) و چاه رفتهاند که هر ذهن کنجکاوی را به خود جلب میکند.
بدینترتیب علم موزهداری در ایران، صاحب یک موزهی میراث روستایی آبرومند میشود. هر ساله بخشی از خانههای روستایی در موزههای فرهنگی مختلف آماده و افتتاح میشود.
در طراحی فضای موزه، مکانهایی برای رستوران، چایخانه، بازار، مسجد، مزرعه، باغ چای، شالیزار، کارگاههای آموزشی و تولید صنایع دستی، نمایشهای سنتی، مراکز تحقیقات کشاورزی و دامپروری، پژوهشگاه معماری و مردمشناسی، پارک کودک، باغهای پرورش گل و گیاه، اردوگاه تفریحی، معماری ملل و دو مجموعهی مهمانپذیر با الهام از معماری روستایی گیلان، هر یک به ظرفیت 150 واحدِ 3 تا 5 نفره در نظر گرفته شده است.
طراحی و ساخت تالار اجتماعات، بنای ورودی و خانهی پژوهشگران براساس معماری بومی با کاربری جدید، از جمله تجربههای موزه در راه دستیابی به معماری پایدار بهعنوان زمینهی اعتلای توسعهی پایدار ایران است.
بناهای متعدد شامل 33 خانهی مسکونی، 3 قهوهخانه، 2 کندوج، تالار اجتماعات، مسجد، کارگاههای آهنگری، زغالگیری، بنای ورودی و خانهی پژوهشگران در مجموعهی موزه در فهرست آثار تاریخی ایران به ثبت رسیده است.
گفتنی است که موزه پیش از افتتاح دست به چند حرکت حرفهای زد که در تاریخ موزهداری کشور بیسابقه بوده است.
1. همایشها: موضوعی چون موزههای فضای باز از جمله اکوموزه و نیز موزههای خانهی روستایی، تقریبا در کشورمان حتا نزد موزهدارارن و نیز معماران، پدیدهای ناآشنا بود. دستاندرکاران موزهی میراث روستایی گیلان، پیش از اینکه موزه از روی کاغذ، مفهوم عملی به خود بگیرد، اولین همایش خود را برگزار کردند. نکتهی بسیار قابلتوجه در این اقدام، حضور رؤسا و موزهداران بزرگِ اروپا بود.
اولین همایش با عنوان «برنامهها و چشماندازهای طرح یک موزه» در خرداد 29/3/1382 در تهران -موزهی هنرهای معاصر- و در رشت -دانشگاه گیلان- برگزار شد. در این همایش بزرگانی چون پروفسور برومبرژه و فرانسوا کالام به نمایندگی از ادارهی معماری و میراث روستایی وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه، مارک گرودهل، رییس موزهی فضای باز آلزاس در فرانسه، لارس لاده، رییس موزه اسلو از نروژ، ژان پیر و شورک و ... حضور داشتند.
2. پاسداشت میراث فرهنگی معنوی: طراحان و سازندگان موزه همواره سعی داشتند همسو با حفاظت از میراث مادی، میراث معنوی مردم روستایی گیلان را حفظ کنند. از اینرو جشنوارههای مختلفی را طراحی و اجرا میکنند. از جمله جشنوارهی نوروزی، جشنوارهی تابستانی، موسیقی زنده، لافندبازی (ریسمانبازی)، کُشتی محلی، مراسم آیینی چون شب یلدای گیلانی، عروسبَران، جشن خرمن، نمایش عروسگولِه، نوروزخوانی، شعرخوانی و بزرگداشت شخصیتهای فرهنگیِ مرتبط همچون استاد فریدون پوررضا و استاد شیون فومنی و... جزئی از برنامههای سالانهی موزه است.
3. کارگاههای آموزشی: برای آشنایی و آموزش معماران و موزهداران میراث روستایی گیلان، پیش از افتتاح موزه، کارگاههای آموزشی چند برگزار شد. اولین کارگاه در آبان 1382 با همکاری ایران و فرانسه (دانشگاه گیلان و دانشگاه اکسان پیرووانس فرانسه) برگزار شد.
4. انتشار مجلهی کَندوج: موزهی روستایی گیلان اولین موزه در ایران است که پیش از افتتاح، نشریهی تخصصی خود را شکل داد. نگارندهی این متن، طرح مجله را نوشت که به تصویب رسید و اولین شمارهی آن در بهار سال 1384 منتشر شد.
***
پس از برپایی و موفقیت موزهی میراث روستایی گیلان، بهعنوان نمونه، چند استان از جمله مازندران در پی برقراری چنین موزهای برآمدند که متاسفانه تاکنون چنین اقدامی صورت نگرفته است.
امید آنکه در هر اقلیم این مرز پرگوهر، شاهد برپایی موزههای فضای باز روستایی خود باشد.
منابع:
1. خارابی، فاروق، «تجربهی احداث موزه با لنبرگ سویس»، نشریهی کندوج، ش4، بهار و تابستان 1386.
2. خاکپور، مژگان، معماری خانههای روستایی، رشت: نشر فرهنگایلیا، چ 3، 1386.
3. عریان، سعید، «شناخت و حفاظت از میراث فرهنگی معنوی با نگرشی به پیشنویس کنوانسیون میراث فرهنگی معنوی»، نشریهی موزهها، ش 34، 1382.
4. طالقانی، محمود، «موزه مساکن روستایی گیلان در گفتوگو با فرامرز طالبی»، نشریهی موزهها، ش 3، پاییز 1385
5.کریمی، اصغر، «طرح مقدماتی تاسیس نخستین موزهی مردمنگاری مساکن سنتی و بومی در ایران»، نشریهی موزهها، ش 12، زمستان 1371.
6. کشوند، ماکسل و ادوین هویلر، موزهی فضای باز بالنبرگ، ترجمهی فاروق خارابی، تهران: روزنه، 1389.
7.هانری ریویر، ژرژ، «موزههای مردمشناسی»، ترجمه و اقتباس اصغر کریمی، نشریهی موزهها، ش 1، فروردین 1360.
8. میرشکرایی، محمد، «مروری بر گذشتهی موزهی فضای باز در ایران»، نشریهی موزهها، ش35، تابستان 1382.
9. میریوسفی، پویا، «حوزههای فرهنگی گیلان»، نشریهی کندوج، ش 4، بهار و تابستان 1386.
10. میریوسفی، پویا، «واچینی و دوبارهچینی بناهای روستایی جلگهی شرق گیلان»، نشریهی کندوج، ش 2، پاییز 1385.
* پژوهشگر، نمایشنامهنویس، داستاننویس، سردبیر مجلهی موزهها و مجلهی کندوج (موزهی میراث روستایی گیلان).
نظرات کاربران