,,

بخشی از نقاشی حسین محمدی

یک تن مانده

یک تن مانده

 

1

پشت چراغ قرمز چهار زمانه ایستادهام.

خود را

 در اندیشهی اسب سنگی میان میدان

رها کردهام.

تو

میدانی چرا.

 

 

 

2

در هجوم روسپیان

یک تن مانده.

غیرت

زیرنور نئونهای مکدونالد

پرسه میزند.

یک ایستگاه بعد

اسب زین شده

جای پای عابری را میبوید.

 

نظرات کاربران