,,

قد سپیدارها
به زادگاهم باز میگردم
پروانهها و ماهیها
که قد سپیدارها
آب را نقاشی میکنند
به تمام پیراهنها که مرا تنگ میشود
کلاهی که به اندازهی باران
سرم میکشم
و تخمههای آفتابگردان
که از هواپیما میافتند.
سرم را میگذارم روی میز
صدای انگشتهایم را میشنوم
و تلنگرهایی که مرا میبرند
چقدر آویزان توام!
سیبی که از چیده شدن میترسد
و دستهایی که چشمهای تو را
به ارتفاع میرساند.
تو میروی
کسی
گلها را آب نخواهد داد
ساقهها در موهایم خواهد پوسید
و من که در فوران خود فکر میکنم
تمام ضجههای حوض خواهم بود.
همیشه گلهای سپید
برای گورها خوب است.
نظرات کاربران