,,

نقاشی؛ بخشی از اثر علیرضا اسپهبد

به سیگاری پناه می‌برم

به سیگاری پناه می‌برم

به سیگاری پناه میبرم

که کاشتهام میان دندانهایم

دیواری که خم میشود روی نگاهم

و باران میزند میان نارنگیها

لیلی میکند شهر را

از خانه تا فلکه آب

 

موزائیکها را میبندد

صحن را میبندد

پنجرهها را میبندد

و از خیابان شیخ طبرسی تا بازار

در عکاسی گم میشود

 

نه نقل خریدهام

نه شعر

 

حالا تمام ماشینهای حرم را هم که سوار شوم

باز هم پله برقی را

دوست دارم.

 

نظرات کاربران