,,

بخشی از عکس علیرضا چیتایی از مجموعه‌ی «نهان»

گفت و شنید با شهر

گفت و شنید با شهر

اینجا محمود خان صبا چشم اندازهای شهر مفقود را

پنهان کرده زیر دیوان فخیم شعرش

که تاب آن همه زیبائی در حد چشمهای کم سو نبود.

شبانههای شورانگیز شهرزاد را غفاری به مجلس نقاشی آذین بست

هنرمند جفای نامردان را در انتحار دل، از خاطر میشوید.

روز برفی، خمیده پشت در نمایشگاه درختانش در سیحون

سهراب حرفی زد که آن معنا منتظر روزهای گشایش بود.

طراوت آبناک زندگی پدرام را

از کاریزهای تاریک بر کردید- از دل جوشان جهان زیرین-

بامهای گنبدی سیم گل که آینه و جواهر را در مقایسه بی مقدار کرده

معماری هوشسوزان کویر، که تشنگی را زلالی سیراب میبخشید

در سرداب خنک بادگیر تابستان و نیلگونه فوارههای شاد فین

پایتخت زیبائی وطن! از تو هر چه رویائی را چگونه ربودند؟

در خلوت تو میآسایم، ای که یک دم آسودهات وا ننهادند.

 

نظرات کاربران