,,

نقاشی؛ اثری از علیرضا چلیپا

طوطی‌نامه

به بازرگان بگو زندهست و گرم و تازه این طوطی

بگو میداند از «مردن» همین اندازه این طوطی

بگو با چشمهایش- گرد و بیحالت - قفس میدید

جهان تازه را هم پشت این دروازه این طوطی

بگو میخواست پیش از آخرین خوابش قفس را هم

رها از خود ببیند قدر یك خمیازه؛ این طوطی

قفس از هر طرف بازست اما بازهای بستهست

اگر یك عمر پر واكرده در این بازه، این طوطی

بگو خاك قفس را سرمه آواز خود میكرد

كه دارد پیش دیگر طوطیان آوازه این طوطی

پرم سبز و سرم سبز و زبانم سرخ؛ بازرگان

منم-  با مردنی هر بار اما تازه- این طوطی

 

كتاب قصه را فریاد چاقو خوردهاش پر كرد

میان كوچه در اوراق بیشیرازه این لوطی...

 

نظرات کاربران