,,
نقاشی اثر رزیتا شرفجهان

کسی از ما همیشه نیست
در آینهی بخار گرفته
هرچه خواستی نوشتی
(میدانستی دقیقهای دیگر نیست)
در روزهای برفی
پشت پنجرههای ماشینها
هرچه خواستی نوشتی
(میدانستی دقیقهای دیگر نیست)
در روزهای بارانی
با انگشت اشارهات به روی صورت من
هر چه خواستی کشیدی
(میدانستم دقیقههایست که دیگر نیست)
....
کسی از ما همیشه نیست
کسی از ما همیشه گم میشود
کسی از ما که صدایش بلندتر
مشتش رسواتر
کسی از ما که با پرندهها رفیقتر
رفیق بود
رفیقتر بود برای ما
کسی از ما همیشه میافتد
کسی از ما
که با آسمان آشناتر
با زمین خواهرتر و
برای ما رفیق
رفیقتر
کسی از ما همیشه نیست
کسی از ما همیشه گم میشود
نظرات کاربران