,,
بخشی از نقاشی اثر شیرین نجفی

بیعنوان
مردی در من است
مردی که خوب ساز میزند
و انگشتانی زیبا دارد
در پایان شب
رو به پنجره مینشیند
و به نور صبحگاهی خیره میشود
یکبار در همین حال از من پرسید
چرا شاعران شعر میگویند؟
من جوابی نداشتم
اما چشمهایش وقتی
به سمت سینهی من میآمدند
جوری عجیب میدرخشیدند
من چشمهایش را خیره میشدم
همانگونه که او
رو به پنجرهی صبح مینشست
و به او میگفتم
چرا میپرسی چرا شاعران شعر میگویند
نظرات کاربران