,,

بخشی از تابلویی بدون عنوان اثر الهه حیدری

نام همسرم تنهایی‌ است

نام همسرم تنهایی‌ است

شعرهای من زاده‌ی راه رفتن من‌اند

همسرم، که نامش تنهايیست،

مرا از افسردگی باز میدارد.

آه، برای دلم چه عالیست

که اين خانهی ناموجود را از آنِ خود داشته باشم!

 

بدانجا برمیگردم، بیآنکه صدای کسی را به گوش بشنوم،

بیآنکه از خواریِ آغوش رنجی بکشم،

و با صدای بلند حرف ميزنم بیآنکه کسی بشنود:

شعرهای من زادهی راه رفتن مناند.

 

پروردگارا، در بهشت اگر خوبی بسيار است،

گرچه مقدر بر سرنوشت است، میتوانی هنوز بر من ببخشایی،

سپس تنها رهايم کن ـ با بالاپوشی از ابريشم ـ

تا با خود به صحبت بنشينم  ـ بهسان هواداری پرشور.

 

نظرات کاربران